جدول جو
جدول جو

معنی هجا گفتن - جستجوی لغت در جدول جو

هجا گفتن
بد گفتن نکوهش کردن
تصویری از هجا گفتن
تصویر هجا گفتن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هجاگفتن
تصویر هجاگفتن
هجوکردن ذم کردن: (بطبع آزمایی هجاگفتمت پی امتحان تیغ برخرزدم 0) (هاتف)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جا گرفتن
تصویر جا گرفتن
گنجایش ظرفی برای قرار دادن چیزی در آن، گنجیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خطا گفتن
تصویر خطا گفتن
نادرست گفتن ناروا گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صلا گفتن
تصویر صلا گفتن
آواز دادن برای طعام و جز آن دعوت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثنا گفتن
تصویر ثنا گفتن
مدح گفتن، ستایش کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صلا گفتن
تصویر صلا گفتن
آواز دادن مردم را برای طعام خوردن یا انجام دادن کاری، خواندن و دعوت کردن به چیزی یا امری، صلا دادن، صلا زدن، صلا در دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هوا گرفتن
تصویر هوا گرفتن
پذیرفتن هوا: و اما بودنش علت هوا بسیار گرفتن است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جا گرفتن
تصویر جا گرفتن
در جایی استقرار یافتن، جایی را به خود اختصاص دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هوا گرفتن
تصویر هوا گرفتن
((~. گِ رِ تَ))
بالا رفتن، اوج گرفتن، پیشرفت کردن، ترقی کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جا گرفتن
تصویر جا گرفتن
گنجیدن، جایی برای خود اختیار کردن، محلی را به خود اختصاص دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وا گفتن
تصویر وا گفتن
باز گفتن، دوباره گفتن، بازگو کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هجوگفتن
تصویر هجوگفتن
هجوکردن: (هرکه تراهجوگفت وهجوتراخواند روزشهادت زبان اونشودگنگ) (منجیک)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جا رفتن
تصویر جا رفتن
قرار گرفتن قطعه ای در جای اصلی خود
در بازی ورق ریختن ورق هایی که بازیکن در دست دارد و به نظرش برنده نیست روی ورق های دیگر به نشانۀ صرف نظر کردن از شرکت در آن دست
فرهنگ فارسی عمید